امروز داشتم میرفتم بیمارستان یه کیلید رو زمین پیدا کردم. از این کیلید گل منگلیای در صندوقچه و کمدای قدیمی و اینا. خواستم ورش دارم دیدم انقد قفل توو زندگیم دارم تا بخوام امتحان کنم ببینم کدومشو قراره واز کنه فسیل شدم، دیگه ولش کردم همونجا که بود و راهمو کشیدم رفتم.