نگار

ماشین نگارو له کرده. باباش بردتش بیمارستان. گفتن معلوم نیست زنده بمونه یا نه. بچه‌م قفسه سینه و ریه‌هاش آسیب دیده، لگنش و یه پاش شکسته، یه دستشم هم در رفته، هم شکسته و نیاز به عمل داره. باباشم اعصاب کلینیک و بوروکراسی و توو نوبت موندن و هی بالا پایین رفتن و اسیر دکترا و پرسنل اونجا شدنو نداره، میگه دیگه دلشم نداره اینو اینجوری ببینه... 
نگار کوچولوی شیطون ببچاره‌ی تنها، یه بچه گربه‌س که وزنش هنوز به دو کیلوعم نمیرسه. چیه؟ خیالتون راحت شد فهمیدین آدم نیس گربه‌س؟ چرا؟ جون جونه دیگه. مال هر موجود زنده‌ای که باشه... الان کی گفته جون من مثلا مهمتر یا باارزشتر از جون این بچه گربه‌س؟