موهامو اتو کرده بودم و چون باد شدید میومد و من از اینکه باد موهامو پریشون کنه لذت میبرم، همینجوری باز توو هوا رهاشون کرده بودم و نتیجتاً ژولیپولی شده بودم. وقتی سوار اتوبوس شدم یه پسر هفت هش ساله به دو تا دوستاش که کنارش و روبهروش نشسته بودن یواشکی گفت خوشکلهها ولی مامان من وقتی از خواب بیدار میشه هم موهاش از این بهتره :)))
*امیرخسرو دهلوی