عرضم به حضورتون که باز رمضونه و شاهدیم که باز و همچنان خیلیا این ماه رو به چشم حراج بهشت میبینن و با منطق یک تیر و چند نشون میخوان از این فرصت استفاده کنن و هم به بهانه روزه لاغر شن، هم سم زدایی شن، هم توبه کنن، هم حلال کنن و در قبالش حلال بَک شن، هم جانماز آب کشی کنن، هم با علی آن همای رحمت تجدید بیعت کنن و خلاصه هم ثواب دنیا و آخرتو با نازلترین قیمت و در کمترین زمان توو پروندهشون نزد پروردگار عالمین فرو کنن هم بی عذاب وجدان از خجالت زولبیا بامیه ها و رشته خوشکارا و باقی خوشمزگیای موسمی دربیان.
بنده کی باشم که بخوام اظهار نظری کنم. باب دوم در احسان سعدی رو بخونید و تأمل کنید:
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
که خیز ای مبارک در رزق زن
برو تا ز خوانت نصیبی دهند
که فرزندکانت نظر بر رهند
بگفتا بود مطبخ امروز سرد
که سلطان به شب نیت روزه کرد
زن از ناامیدی سر انداخت پیش
همی گفت با خود دل از فاقه ریش
که سلطان از این روزه گویی چه خواست
که افطار او عید طفلان ماست
خورنده که خیرش برآید ز دست
به از صائم الدهر دنیا پرست
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درماندهای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیای بری*
ز خود بازگیری و هم خود خوری
*(در نسخهای دیگر آمده: وگرنه چه حاجت که زحمت بری)