همینجوری چون راس میگه

ســـعـدی غـم نیســـتی نـدارد
جان دادن عاشقان نجات است 

پ.ن. به مناسبت روز بزرگداشت سعدی جان میخواستم براتون غزلی بخونم ازش ولی فرصت نشد. یه وقت دیگه ایشالا...

نه میرم نه برمیگردم

 بعضی وقتام دلم میخواد برم فقط بش یاداوری کنم دوسش دارمو برگردم.

میخوامت

به قول روزبه، مث تیر خلاص میخوامت. 


نه دست با تو آویختن نه پای گریز/ نه احتمال فراق و نه اختیار وصول*

ممکنه هر آدمی جلوی کسی یا کسایی توو زندگیش اختیاری از خودش نداشته باشه. این بی‌اختیاری میتونه دلایل مختلف داشته باشه. از نداشتن زور کافی جسمی گرفته تا زور مالی یا عاطفی. اشکالیم نداره ینی پیش میاد دیگه و طبیعیه.
اما یه وقتاییم آدم بی هیچکدوم از دلایل بالا، جلوی يکی از خودش اختیاری نداره. اون وقتا آدم عاشقه و بی‌چاره. 
و حساب عشق از زور عاطفی و زيرمجموعه‌هاش جداس. چون ممکنه شما زورت برسه باهاش مقابله کنی ولی دلت نمیاد یا شایدم بیاد ولی دلت نمیخواد اینکارو بکنی.


*سعدی

روز خوبی داشته باشید :*

 + خیال خوش

نیمه پر از عن :))

حال جالبی نداشتم، غمگین، بی‌حوصله، خسته... برای اولین بار از اینکه مجبور بودم ماسکو رو صورتم تحمل کنم راضی بودم. ماسک رو صورتم بود و نیازی نبود به خودم زحمت بدم برای همکارا و مریضا ماسک لبخند بزنم.

ارتش نازنازی‌ها

به سیبیلی که سمبل مردیه، گیر میدن ولی به ابروهای ورداشتشون کاری ندارن! 
آدم نمیدونه بخنده یا بگریه واقعاً

وطنم، پاره تنم :|

مصائب

به این صورت که مصرف سیگارم رفته بالا لذت کام گرفتنم اومده پایین مقصرشم خودم نیستم.

گرفتاری :))

میگم میزنمت، ذوق میکنه کرّه‌خر

ناز انگشتای بارون تو

سعدی

مرکب در وجودم همچو جانی
                       مصور در دماغم چون خیالی


منبع: ناشناس
 


تو رد شو من فقط نگا کنم تو رو*

صبح داشتم برمیگشتم خونه یادم افتاد چقدر توو راه نگاش میکردم... اصن دلم میخواست فقط نگاش کنم، وقتی خواب بود، وقتی کار میکرد، وقتی سیگار میکشید، وقتی کتاب میخوند، وقتی موهاشو کوتا میکرد، وقتی ریشاشو میتراشید، وقتی سیبیلشو میزون میکرد، وقتی پیتزا درست میکرد، وقتی غذا میخورد، وقتی قهوه مینوشید، وقتی فوتبال میدید، وقتی خرید میکرد، وقتی حرف میزد، وقتی میخندید، وقتی نفس میکشید، وقتی عکسمو نگا میکرد...

*روزبه بمانی

addicted

همینجور که داشتم کارمو میکردم کش ِ سرم یهو خودبه‌خود وا شد موهام پخش و پلا شد روم. دلم یه لحظه ریخت حس کردم موهام، دستشه روی شونه‌م...  

unknown artist


 

به تیریش قباتون برنخوره داداشیا من خودم از همتون گه‌ترم لایق هزار تیکه شدن اول صف آ آ !

+ مجری‌ام هنرمند محسوب میشه؟ 
+ اونم مجری صداسیمای جمهوری اسلامی؟
+ اتفاقا برای مجریگری در ج.ا. باید بازیگر خیلی خوبی بود!
+ خدایش بیامرزد ولی این کولی‌بازیایی که براش درمیارن واقعا روا نیست.
+ عه ؟ خب شغلش بوده؟ مجبور بوده؟ زندگی شخصیش به کسی مربوط نبوده؟ همه همینن؟ گناه داشته؟ اذیتش کردن؟ الهی! چه مظلوم مرد و اینا؟ 
+ از خدا از همدیگه از خودتون خجالت نمیکشین؟
+ خرخره‌شو چسبیده بودن گفته بودن اگه مجریگری نکنی ترتیبتو میدیم؟
+ بابا شرف و شعورتون با هم رفته دس به آب. لاقل در چاهو بذارید بوی گه روشنفکریتون خفه‌مون کرد.
+  من ازش خوشم نمیومد راضی به مرگشم نبودم از اولش برام پر واضح بود چه استاد تزویریه و وقتی هم لو رفت نه تعجب کردم نه حکمی توو  ذهنم براش صادر کردم. اگه قرار بر حکم دادن باشه خیلیا توو صف اول حبس ابد در اردوگاه‌های کارهای سخت اجباری  و در کنارش ارائه خدمات رایگان روسپیگری هستن. 
+ برای دخترش تحمل و قدرت ادامه زیستن آرزو میکنم
+ ولی شمایی که حالا که یارو رو کردن زیر خاک دارید براش مرثیه‌سرائی میکنید و اشک تمساح میریزید یا باهاش همزادپنداری میکنید چون همونقدر متظاهر و ریاکارید و عذرتونو با اقتضای شرایط و جامعه موجه میکنید که عذری بدتر از گناهه یا انقدر معذرت میخوام ـ احمقید که قلم از وصفش قاصره و همانا لیاقتتون همین نوع رفتار و رویه‌ایه که رسانه‌ی ج.ا. به کار میبره.
+ والا جمع کنید بساطتونو. فردا لابد اون یکی بوزینه‌ای هم که گفته بود هر کی خوشش نمیاد جمع کنه از ایران بره جام زهرو سر بکشه همین اطوارا رو میخواید دربیارید و ابراز پشیمانی و ندامت از رفتار بدتون باهاش بکنید؟ ها؟ یا اون تاپاله‌ای که از در رد نمیشد و مردمو به قناعت و پایین آوردن سطح انتظاراتشون دعوت میکرد همینطور. آره؟
+ مجری مظلوم فرخزاد بود که با شرف در خون خودش غلتید و هیچکس ککشم نگزید! هنرمند هم زمانی گویا حرمتی داشت. باری این روزها و در اون ملک بی صاحاب چی و کی دیگه حرمت داره جز پول و کسایی که با پول خون مردم طبقه به طبقه پی دور شکمشون جمع کردن، مال زناشونم دادن عمل کردن، برج رو برج ساختن، با ماشین میلیاردیشون از کنار زباله‌گردا رد میشن و پیف پیف میکنن، مملکت ما رو سرزمین نفرین شده خطاب میکنن، واسه آغازاده‌های حروم لقمه‌شون در گرونترین و لوکس‌ترین نقاط دنیا اقامت و اقامتگاهای فوق لاکچری فراهم میکنن و به جز تأمین حق اقامت، حق زندگی فوق برتر، اعم از حق تحصیل در هر شهر و دانشگاهی و خرید هر جور مدارج و مدارکی با هر نوع مخارجی، هر نوع تفریح و تفرجگاهی از کاخ تا باغ و باغ‌وحش خونگی بگیر تا جنده‌خونه و قمارخونه‌های خصوصی و سرمایه‌های ابرمیلیاردی، زندگی هفت نسل بعدشونم تضمین میکنن! بله. شماهام برید رأی بدید، برید بالا پشت بوم الاهو اکبر بگید، قران بذارید رو سرتون، توو امامزاده‌ها پول نون بچه‌تونو بریزید، ضریح آقا رو بلیسید، ربنا قلوبنا بخونید و عنبر نساتونو دود کنید. نه آقا/ نه خانووم/ با شما نیستم. شما که توو تاکسی میشینی اول یه فحش به رهبر میدی بعد به قبر عمام میرینی رو نمیگم که. شما که توو خونه میشینی شعر طنز میگی اینا رو به باد سخره میگیری و باد معدتو مجازی توو دهن اینا خالی میکنی رو نمیگم که. شمایی که فرق اسلام نااااب محمدی رو با اسلام این بی‌ناموسا میدونی رو نمیگم لاشیا. شماها که هاسکی میارید توو آپارتمانای گوگولیتون که با قوانین اسلام و نجاست سگ و این حرفا مشکل دارید بابا میدونم! من اونایی رو که سگ و گربه‌های خیابونی رو آزار میدن و میکشنو میگم بابا. شما که خودت حامی محیط زیستی حالا یه بارم اگه یه کبکی، گنجیشکی شکار کردی قابل مقایسه نیست با کسی که با این موتورای غیرمجاز انقد دنبال آهو کرده بود که آهوی بیچاره طحالش پاره شده بود! آره شما رو نمیگم. شمایی که اگه کمتر از چن تا زید همزمان داشته باشی کسر شأنته رو نمیگم که. اون اُمّلایی رو که سفره ابلفضل میندازن که بچه‌شون کنکور قبول شه، بعد که سفره رو جمع میکنن با آهنگ شمسی خانوم گف، چی گفت قر میدنو میگم. وگرنه واسه امام حُسِن ادای گریه کردن دراوردن که به اون بهونه اون لا لوعا یه مخی بزنی بعداً حالشو ببری که عین زکاوته، چه بدی داره! یا شمایی که به استادت پیشنهاد سکس میدی و میدی که نمره بگیری خب مجبوری چون از سیستم سهمیه کنکور بدجوری زخم خوردی مرهمم که نیست. خلاصه شما رو نمیگم چون شما مشکلی نداری دمتم گرم چون شما یه اُپن مایند به تمام معنایی. یا شمای طفلکی گرفتار از زمین و زمان خورده که شیشه عرقو گذاشتی بغل دستت مست و خراب نشستی پشت فرمون و پی اینو که بزنی یه بدبختم سر راه بکشی به تنت مالیدی فقط واسه اینکه که پلیس توو راه بگیردت بعد با نامه حکم جلبت بری پناهندگی بگیری که آخه نمیشه بهت خرده گرفت. آدم اگه مجبور نباشه که خودشو اینطور توو دردسر نمیندازه که بعد حالا هی سند ببر بیار وثیقه بذار هزار و یک دردسر دیگه رو به جون بخر فلان. شما همین که عرقتو میخوری مشتی هستی. یا شما که ادعای همجنسگرایی میکنی با اینکه از خودتم چندشت میشه ولی خب راه دیگه‌ای واسه فرار از اون سرزمین نداری شما مقصر نیستی که. تازه همجنسگرایی خیلیم باکلاسه، اون قضیه‌ش اصلا با ترنسا و اینا که اُب دارن و اینجور انحرافات و اینا فررررق داره بائا. تصادفاً شما خیلیم آوانگاردی. یا شمایی که توو این وضعیت نابسامان اقتصادی از سر ناچاری نه که دلتون بخواد خب ناگزیرید دیگه حالا با یه دختری که باباش دستش به دهنش میرسه میرید بیرون میخواید تیغش بزنید و معتقدید دختری که دنگ خودشو یا حتی منو بده خیلی مَرده، شما خودِ خود روووشنفکری به مولا. یا مثلاً شمای طفلکی که به بقال محل پول میدی که برات دو تا روغن  و یه قالب کره نگه داره و گیر افتادی از دست اینا، نمیدونی مایحتاج اولیه‌ت رو چجوری تأمین کنی و از احتکار و محتکرا شاکی و بیزاری رو نمیگم که. شما که از بی تفریحی داری دیوارارو میجویی و از دست مردمی که جاده رو انقدر شلوغ کردن که تو نتونی با خیال راحت دو روز بری بیرون از شهر یه نفسی بگیری یه کرونایی بدی رو که نمیگم. شما حق داری. شمایی که از بی‌واکسنی گریه میکنی و فقط برای یه عکس یا یه تندیسی که به زور میخوان بهت بدن ماسکتو درمیاری رو نمیگم که. شمایی که حتی حق انتخاب محل دفن خواننده‌ محبونتونو نداشتین نمیگم که. ایهاالناس شماها مظلومترین و بی‌گناهترین آدمایی هستین که من میشناسم! من منظورم اون بچه‌های بی‌پدریه که توو ایران زندگی میکنن و بزرگ میشن ولی یه شناسنامه ندارن. اونا! اون بچه‌های پا پتی که فارسی صحبت میکنن ولی نمیدونن ایران کجاستااا اوناااا! یا این بچه‌ سمج پرروها که سرچارراها اعصاب واسه آدم نمیذارن انقد شیشه ماشینو دس مالی میکنن و واسه انداختن دو تا شاخه گل پلاسیده بهت یا هر آشغال دیگه‌ای که میفروشن انقد چونه میزنن. یا اون بچه‌هه بود یه دونه معنی آرزو رو بلد نبود! انقد بی‌سواد ینی! یا مثلاً اون بی‌همه چیزا که یه آلونک کاهگلی وسط بیابون ساختن خجالتم نمیکشن دم سوراخش پرچم پر افتخار کشورو زدن و نوشتن دبستان فلان اونا رو میگم. یا حتی اون پیرزنِ بی‌فرهنگِ هیچی‌ندار که شوهرفلجشو گذاشته بود توو فرغون اینور اونور میبرد خجالتم نمیکشید، والا. یا اون کارگر کر کیثف بی سر و پائه که با گونی واسه خودش ماسک درست کرده بوداااا، من اونا رو میگم. این کولبرا حتی. چیه آبروی ملت گرفتارو خسته رو با اون لباسا و کاراشون میبرن تازه یه حادثه‌ایم براشون پیش میاد انگار تقصیر ماست! خودت میخواستی ادای صخره نوردای حرفه‌ای رو درنیاری بدون تجهیزات اونم تو اون هوای نامناسب. اه اه. آدمای بی‌ملاحظه. والا. اونا بدَن. اونا اخَن. من و شما و اون عزیزان اپوزیسیون نازنینی که چه اونور آب چه اینور آب داریم در خط مقدم جبهه‌ ها برای حقوق بشر مبارزه میکنیم، علی‌الخصوص عزیزان رسانه‌ای از بی‌بی‌سی و صدای آمریکا بگیر تا خود اون شیردلایی که توو تلویزیون خود ایران ـ ای وای ای وای ـ کسایی که توو خود اونجااااا شهامت به خرج میدن و حرفای اونجوری میزنن رو نمیگم که خدای نکرده! استغفرلاه تف تف. خدا خودش جوابشونو بده که مملکت ما رو اینطور به گه کشیدن و ما رو بیچاره کردن. چه قدر ما مظلوم و معصومیم. وای!
+ از کجا به کجا رسیدیم... 

یه تومور بدخیم چیه اونم نداریم :))

فیلم مال سی سال پیشه ولی من باهاش خیلی خاطره دارم... اصلا ابراهیمو بخاطر همین فیلماش دوس داشتم و دارم...

+ Hülya