اما
ولی
دیدی که رسوا شد دلم؟
رسوا بود البته.
ولی دیدی با تو چقدر خندیدم؟
مثل بچهی کتک خوردهای که وسط گریههاش اسباب بازی مورد علاقهشو میدن دستش.
انگار که دنیا تصمیم گرفته باشد با همهی شرّ و شورش لحظهای به ترحم من، گوشهای بایستد تا من یک بار دیگر بعد از سالها با صدای بلند بخندم. درهمین روزهای تلخ و تاریک. با دلی که خوش نیست و دلیلی که برای خنده نیست!