فکر میکنید واقعا یه روز خوب میاد که توش حق بر باطل پیروز شه و ماه از پشت ابر بیرون بیاد؟ ینی خودش درست می؟شه؟ من آدم خیلی خیلی خیلی بلندپروازی رو میشناختم که وقتی چارده پونزده سالش بود، به جای اینکه توو فکر قر و فرو اولین تجربههای عشقی و جنسیش باشه، میخواس تنهایی به جنگ تاریکیا بره و چادر سیاه وحشت و نکبت و خفقانی که رو سر مملکتش سایه انداخته رو بدره! اما حالا که از اون جز یه مشت خاکستر/ یه جا/ به جا/ نمونده، راستی کی قراره یه روز گل بده، مژده بده، زمستونو بشکنه و بره؟