همون کوه یخ و اینا
در این حد اوکی که چندین بار نگران خودم شدم از این لحاظ که چرا و چطوریه که حتی اندازه کف پای مورچهم از نبودنش غمگین نشدم.
نشنالجئوگرافی
یه چیزیم که بعدنا متاسفانه متوجهش شدم این بود که نه فقط از لحاظ پشم بلکه کلاً شبیه اورانگوتان بود و من چه عکسای ژورنالی و فرشتهواری که ازش نگرفتم :)) خاعک واقعا. خاعک.
کار غلط یار غلط
الان اگه پایینترا رو خونده باشید ممکنه بگید طبق شواهد همچینم به نظر نمیاد اوکی بوده باشی ولی باید عرض کنم با جدائیمون اوکی بودم ولی با اشتباه بزرگی که در مورد انتخابش و شناختش کرده بودم به هیچ وجه اوکی نبودم و با اینکه از لحاظ منطقی میدونستم نمیشه این واقعیتو انکار کرد که آدمها در گذر زمان تغییر میکنن و این تغییر همیشه مثبت نیست، بنابراین الزاماً خطای تشخیص من نبوده ولی عمیقاً از دست خودم شکار بودم که احتمالات رو نادیده گرفته بودم. و متأثر بودم که خلاف طبیعت و منطقم به ثبات شخصیتش اعتماد کرده بودم. بیشتر از دست خودم و سهلانگاریم ناراحت بودم تا از دست دادن اویی که به غلط یار میپنداشتمِش.
در شرایط اضطراری زیر سی ثانیه حتی
من بهت گفته بودم که یه پرفکسیونیست نهان توو وجودم هست و به خاطرش یه حساسیتایی نسبت به درست و غلط یه چیزایی دارم که شاید اکثریت براشون مهم نیست یا اصلا متوجهشم نمیشن. گفته بودم میدونم این یه نقطه ضعفه ولی چون در عین حال موجود منطقی و واقعبینی هستم دوسش دارم، بخشی از شخصیت منه و اگه درکش نمیکنی یا اذیتت میکنه نزدیک من نشو و تو گفتی نههههه من اصلاً کشتهی همین حساسیتا و کمالگراییا و کمالطلبیای توئم. بعد یه روز در حالی که دلت از یه جا و یه کسای دیگه پر بود تصمیم گرفتی برای اینکه حس بهتری پیدا کنی تنها نقطه ضعف منو مسخره کنی؟ بعد فکر نکردی که من اگه بخوام بدون هیچ فشاری زیر شص ثانیه میتونم کل هستی تو رو به صورت بنیادین به سخره بکشم و پودرت کنم؟ بیمرام خنگ.