نگران حتی

دیدی مواظبم نبودی 

:P

یه بارم خواستم بنویسم: "رجوع شود به" بعد همه پستایی که بهش مربوطه رو لینک کنم، به این نتیجه رسیدم که برعکسش خیلی راحتتره. میتونستم مثلا بنویسم "کل وبلاگ به حذفِ" بعد پستایی که بهش ربط نداشتو لینک کنم. 

پیاده‌م نه؛ با ماشین

یه همسایه‌م داریم هی میره. ینی هی همش میره. اصن نمیاد که. فقط میره. قبلنا فک میکردم شاید از در جلویی میره از در پشتی میاد بعد ولی متوجه شدم که در پشتی ندارن ینی پشتشون دری ندارن. یه بارم جلوی خودم تازه دوبار پش سر هم رف. حالا شوما باور نکنیت ولی اون همچنان هی میره. 

کلاسیک منظورشونه

اسم خواننده‌ای که تاحالا نشنیدمو بلند از رو صفه‌ی تلویزیون میخونم و میپرسم این دیگه کیه؟ از بالا داد میزنه میگه خواننده‌س از اینا که توو سبک "هاها هاااا" میخونه. 

گنا دارم

بضی وقتام از صندوقچه‌ی اسرار و اغمام ملت بودن یارو میشم

شمام برید دیگه. نظیفه میخواد تی بکشه

بریم سر راه یه سری هم به شهرام خان ناظری بزنیم بلکه حالمان خوش شود اندکی

شرّ و ور

حرفای مهمتری دارم حالا اگه عمری باشه

حالا بخوابیم ببینیم چی میشه دیگه. به قول بضیا نه؟

بخوابیم خوب میشه ینی؟
جوجک معتقده یدالاه میخوابه بیدار میشه همه چی یادش میره. ینی میخوام بگم میشه که بشه فقط باید بشه که بشه. بخدا

آیا؟

چرا واقعا نمیشه خواست و مرد؟

بیا منو دق بده با غین حتی

میگه که مرضمندتم

چیک چیک چیک

اینکه ندونی چه حالی داره هم حال تخمی‌ایه که ایشالا نصیبتون نشه به هر حال. صلوات

اسم سرخپوستی جدید: در گذشته خیلی با ذوق

بعد دیگه میدونید چی خیلی غمناکه؟ اینکه یه دخترِ در گذشته خیلی با ذوق، مدتهای مدیدی از دسبند و گردنبند و گوشواره و انگشتراش یا حتی ساعتاش استفاده نکنه و حتی بهشون سرم نزنه.
اینکه خیلی وخ پیش یه انگشتر خوشکلم واسه خودش خریده باشه ولی هیچوقت ننداخته باشدشم البته غمگینه ولی خب حالا بحث سر اولویت‌بندی نیس.

غم ناک

اینکه یه آبانی عاشق وقتی بارون میاد دیگه نمیره قدم بزنه یه اتفاق خیلی غمگینه که آدمای معمولی نمیتونن درکش کنن.

^_^

بدیِ بدترش اینه که وقتی آسمون نباشه آبام آبی نیستن و این برای یه موجود قطبی که یه عمر، به خاطر انعکاس عکس تو در آب، عاشق آب بوده خیلی سخته. میدونی؟

^_^

آسمون آبی آکوعامو ازم گرفتن میدونید؟

در من کو؟

بعد چرا انقد مشروب میخورید آخه؟ چرا؟ من باید حتما بالفعل جلو چشاتون دق کنم اول؟ 
اگه حضرت شمائید که اون موقع دیگه با دلیل موجه هم ادامه خواهید داد به نوشیدن.

بعله اینجوریه

آدمی که آدم بیشتر از بقیه دوسش داره الزاما همون آدمی نیست که میتونه آدمو خوشبخت یا حداقل دلخوش کنه. اینکه آدم کدومو انتخاب کنه شاید مهمترین تصمیم زندگیش باشه.

وبلاگ خودمه هرجور بخوام ازش استفاده میکنم همینه که هس

یاسر داداش دقیقا کجایی؟ یه خبری پیغامی چیزی یا شماره تلفنتو یه جا بذا برام. با تچکر

نرگس

یلدای امسالم گذشت من هنوز فال حافظ پارسالتم واست نخوندم دخترم. شرمنده دیگه

والاع

موجودی که واسه بوسیدن اجازه بگیره جوابش فقط نعه. 
آدمی یا به یکی انقد نزدیکه که نیازی به پرسیدن نداره یا انقد دوره که گه میخوره از اون دور میخواد طرفو ببوسه.
مث "شما" خطاب کردن معشوقی که به عاشقش پا داده. 

نوشین

یه بارم از ساعت خوابش خیلی گذشته بود، فی‌الواقع فقط بیدار بود چون منو تمام روز ندیده بود و دلش نمیومد حالا که هستم بخوابه. انقد فشارم داد جیشم گرف گفتم میرم مسواک الان میام. رفتم اومدم دیدم با چشای پفالود قرمز منتظر نشسته لبه تخت که مبادا در انتظار خوابش ببره. گفتم خب هم مسواک زدم هم جیش کردم؛ همه انرژیای باقی‌مونده‌شو جمع کرد یهو خیلی محکم گف نوش جونت عشقم :)))
هیچی دیگه از شدت اشتباهی که کرده بود خوابش پرید حالا من میخواستم بخوابم و اون بیدارِ بیدارِ بیدار شده بود فلذا بقیه‌ش دیگه خوصوصیه خخخ

این قاشق غذاخوریا خیلی بزرگه خوشم نمیاد خب

من در آشپزخونه : من کلا از چیزای کوچیک خوشم میاد
مامان در آشپزخونه : عه این چه طرز حرف زدنه