ادرکنی آقا ادرکنی

میگه ماموت فیل وحشیه مث گراز و خوک :))))))))

ümut

تولدت مبارک فرهیخته جان. هر جا هستی بهترین آرزوها ره برات دارم آقا. بوس ماچ بغل جیغ دست هوراااا

خابالوگا

با دیوووووووووووووووار انقد حرف میزدم و به خاطرش حرص میخوردم آدم میشد.

قائدتاً بعد از یه هفته حالش خوب بوده دیگه اون موقع

رفتم توو اتاق دیدم مریضو میشناسم، دفعه‌ی پیش که بستری بود شوهرش همش دورو برش میپلکید و مواظبش بود. مرد مهربونی به نظر میرسید. گفتم شوهرت چطوره؟ کجاس؟ گفت فک میکنم الان خوب باشه، هفته‌ی پیش "کردمش زیر خاک"! 
هم از شنیدن خبر فوت شوهرش متأثر شدم هم از جوابش خنده‌م گرفته بود . . .  دیگه به سختی خودمو کنترل کردم، تسلیت گفتم و اومدم بیرون از اتاق :))
+ پاهام دارن میرن
ـ  دلت چی؟
+ اون که خیلی وقته رفته 

توی الاغ

خواستنی‌ترین و دوسداشتنی‌ترین بیشوووووووووور دنیایی تو. 

بفهم

تو خوب نباشی من میمیرم نفهم.

ایران نیس آقا خانوم آرام آراااام

چه جوی دادین همه هی زنگ میزنین با هیجان و نگران و فلان که چی شده هامبورگ شلوغ شده فلان. خب شلوغ شده آره ولی اینجا ایران نیس که اونطوری میکنید. اینا مملکتشون ثبات داره. هم برقراری امنیت و آرامش توو وضعیت بحرانی رو بلدن، هم قانون مدنی دارن و سیستم قضائی و اجرائیشونم به قوانینش وفاداره. خبر رسیده بچه‌های مام چه توو بیمارستان چه بیرونش فرق نداره هر کی  هر چی از دستش بربیاد بدون رعب و وحشت برای بقیه میکنه. نمیگم چیز مهمی نیس ولی اوضاع وخیمی هم نیس. هول نکنید. منم زنده و خوبم جامم امنه خیالتون راحت

همین میشه دیگه

توو خونه به خاطر یه ذره خرده‌های شیرینی که بچه رو زمین ریخته، بچه رو دعوا میکنن ولی بیرون آشغال خوراکیای همون بچه رو جلو چشمش بی هیچ عذاب وجدانی میندازن زمین و به راهشون ادامه میدن.

واقعا نیس؟

"+ با خودت حرف میزنی؟ 
 ـ نه!
+ پ با خودت حرف میزنی و گوشم نمیدی!"
ـ هاج و واج نگاه میکند

این دیالوگ خنده دار نیس به نظرتون؟

دانستنیها

همیشه‌‌م لازم نیس یه چیزی گفت، گاهی گوش کردن همون بهترین کمکه. 

بی‌دندون

با صاحاب یک جفت چشمهای اسرارآمیزم اخطلاط کردم. دیدم چشاش هنوزم اسرارآمیزه. دمشم گرم. بله.

به جان خودم اگه دروغ بگم

 یه بارم داشتیم حرف میزدیم خوابش برد شروع کرد به خرخر کردن بعد یهو از صدای خرخر خودش بیدار شد عصبانی! گفتم چیه؟ گف چرا سوت میزنی؟ :))))))))

بسیار هم لذتبخش

یکی دیگه از سرگرمیای مورد علاقه‌مم اینه که وقتی یکی داره جلوم غذا میخوره اذیتش کنم :)))

مرض :))

تیر ربا دارم شایستی

همه متولدین ماه تیر

از همه طرف با تیر محاصره شدم. 

پاشید برید سر کارتون بینم

این چه کولی‌بازی‌ایه در مورد "شنبه" راه انداختین گشادا؟ 

پلک پلک

بابام داشت یه چیزیو به شوهرعمه‌م توضیح میداد، بعد هی مثال میزد میگف انگار که عروس من اینجوری، عروس من اونجوری. نمیدونم حالا دقیقاً فرض ره بر این گذاشته بود که من قراره زن بگیرم یا خواهرم ولی به هر حال خیلی تأکید داشت روی"عروسش" :))

سمیه دلتنگتم بیا

عرضم حضورتون که دلتنگی نسبت مستقیم داره به انواع فاصله‌‌های آدم از طرفش. مثلاً؟ مثلاً وقتی میدونی طرف خارجه و نمیتونی هروخ خواستی بیبینیش دلت خیلی بیشتر براش تنگ میشه نسبت به وقتی که بدونی طرف دو تا خیابون اونطرفتره ولی نمیبینیش. ایضاً حس دلتنگی بعد از مثلاً یه هفته دوری از کسی که واسه همیشه از کنارت رفته خیلی بیشتره نسبت به دلتنگی آدم بعد از یه هفته دوری از کسی که قهره ولی میدونی برمیگرده.