همون همسایمون که گفتم همش میره

یکی از خانومای همسایه‌رو توو کوچه موقع برف پارو کردن دیدم، انقدررررررررررررررررررررررر حرف زد انقد حرف زد انقد حرف زد انقد حرف زد که اصلا زبانم از بیانش قاصره. بعد توو همین مدت کوتاه انقدر اطلاعات در مورد تک تک ساکنین محل بهم داد که به جرأت میتونم بگم، کلّیه سازمانهای جاسوسی دنیا در مقابل ایشون سر تعظیم که هیچی سر سجده باید فرود بیارن. ینی از اسم و رسم و شغل و سن و روز و ماه و محل تولد تا تاریخ اسباب‌کشی به این محل و معرفی خاندان دونه به دونه‌ی همسایه‌ها گرفته تا اسم و شغل و محل کار وحتی برنامه‌ی کاری نامزد بچه‌های خونواده‌های محل در روزهای آخر سال میلادی و حتی اطلاعات کامل در مورد همسایه‌های فوت شده‌ی محل رو هم به من داد. حتی الان میتونم بهتون بگم کدوم همسایه‌هامون چن بار، در چه مواردی، کجا و به دست چه دکتری، عمل جراحی داشتن و چن روز بعد از عمل مرخص شدن و و و یعنی شک ندارم که اگه ازش میپرسیدم میتونست رنگ شورت مورد علاقه‌ی دونه دونه همسایه‌ها رو هم نام ببره! در مورد خود من حتی یه سری اطلاعاتی داشت که من خودمم نمیدونستم!