so far

yes. I had a dream . . . once before . . .

:))

میگه خداکنه فردا بتونم بخوابم چون امروز باید زود پاشم

هی نبود

آدما وقتی یکی که دوسش دارنو هی احتیاج دارن و اون هی نیست، اول تحمل میکنن، بعد کم کم سعی میکنن خودشونو به هی نبودن طرف عادت بدن و در نهایت یا موفق میشن و دیگه هی نبودن طرف براشون سخت و در نتیجه مهم نیست. یا موفق نمیشن خودشونو عادت بدن و مجبور میشن صورت مسئله رو کلاً پاک کنن تا بتونن با هی نبودن طرف کنار بیان و به زندگیشون ادامه بدن.
میخوام بگم اگه جزو دسته‌ای هستید که وقتی نیازتون دارن هی نیستید، چون نمیتونید یا نمیشه یا نمیخوائید، تا ابد فرصت ندارید. 

در فرنگ با ما جذاب باشید

تابستون بلوز توری میپوشین لاقل یه سوتین خوشکل زیرش تنتون کنید. قراره دیده بشه خب!
توو گرمای جهنم و هوای مرطوب خرکش تابستون عطر دارچینی و کلا عطر و ادکلنایی که بوی گرم دارن نزنید آدم یه دیقه بغلتون واسته بیشتر از گرما خفه میشه خب!
شلوار تنگ میپوشین زیرش شورت مامان‌بزرگی نپوشید تمام آوت فیتتون میره زیر سوأل خب!
این لباس گورخریا چیه میپوشین مخصوصا اگه یه کم تپلید خطای راه راه اینوری تپل تر نشونتون میده، اونوریشم حالا خوشکل نیس ولی باز بهتر از اینوریاس!
 جوراب شلواری میپوشین قشنگ بکشینش بالا چیه جمع میشه دم مچ پاتون مدل پافیلی راه میفتین توو خیابون!
جذابیت به چاقی لاغری ربط نداره ولی وقتی یه کم بیشتر از تپلید چیزای خیلی تنگ نازک میپوشید یا حواستون باشه زود زود صاف و صوفش کنید توو تنتون یا خب یه کم گشادتر تنتون کنید. چیه پیاتون عین لاسیک نجات از زیر لباستون میزنه بیرون. قشنگ نیس خب. یه ذره به خودتون برسید.
یا وقتی شلوار کوتا میپوشین نذارین اون وسطش بره بالاتر از طرفینش. زشت دیده میشه. تپلیاتونو با لباسای قشنگ و اندازه‌ی تنتون نشون بدین. اونطوری لباس میپوشین خودزنی میکنین. چرا خب؟ یه سایز بزرگتر پوشیدن در عوض جذابتر دیده شدن هیچ کسر شأنی نیس. کسی توو خیابون نمیاد سایزتونو چک کنه که. مهم قشنگ نشستن لباس به تنتونه.
رژ لب قرمز میزنید بعد دیگه هیچی آرایش نمیکنید خب دلقکی طور میشه قیافتون. عین یه آدم مرده‌ی رنگ پریده که براش رژ زدن یا اینایی که رنگ پریده نیستن ولی اندازه یه دنیا قیافشون خسته و داغونه با یه رژ قرمز جیغ سکسی نمیشه قیافتون که. آدم اونجوری شکل روسپیای خسته میشه با ساعت کاری خیلی پر که فقط یه رژ دارن که داشته باشن. اونایی که اینکارو میکنن ینی فقط یه رژ قرمز میزنن بدون هیچ آرایش دیگه‌ای یه تعداد محدودین که بهشون میاد. به قیافه خودتون احترام بذارید کاری که بهتون میاد انجام بدین.
به تناسب قد و هیکل و قیافه و موهاتون، لباس و آرایشتونو انتخاب کنین.
منم سوپر مدل و دیزاینر نیستم که بی عیب و نقص باشم، اما دلیل نمیشه اینا رو بهتون گوشزد نکنم. 
هم خودتون جذاب‌تر و زیباتر دیده میشین هم با شیک‌پوشی و سلیقتون به زیباسازی شهر کمک میکنید.
یه لبخندم بزنین خیلی خوشکلتر میشین ضمن اینکه وقتی آدما نگاتون میکنن فک نمیکنن فک میکنین ارث باباتونو خوردن. 
جذاب باشید و از جذابیتا لذت ببرید. رادیو فلان. اینجا فلانجاست. ساعت فلان به فلان وقت فلانجاس. 

ایشالا که موفق باشه

گفتم ساعت یه ربع به چهار صبح تا ساعت یه ربع به ده شب توو این گرمای تابستون آب نخوردن درست نیست. با عصبانیت گف خیلیم فواید پزشکی فراوانی داره و باعث سلامتی مضاعف میشه. در حالی که یه "یادم رفته بود نباید با مذهبی جماعت بحث کنمِ" خاصی توو چشام موج میزد، برگه ترخیصشو امضا کردم دادم دستش و از کادر خارج شدم.

مذاب شدم

هوا یه طوری خفه‌س آدم میره بیرون انگار رفته توو کیسه‌ی وکیوم :))

شرم‌آوره واقعاً

 لایه اوزون پرچم شده، کوه‌های یخی آب شدن، زمین داره نابود میشه، دنیا داره به آخر میرسه، این جماعت مردسالار ِ زن‌ستیز هنوز نه تنها منقرض نشده هر روز با کیفیتتر از دیروز در حال رشدم هست. 

یکی از معضلاتمم این این چارصد و خورده‌ای کسشره که از پارسال تالا توو درفت مونده 

شمام نمیدونستین؟ :))

گفت آدم میتونه مسلمون باشه ولی حجابشو رعایت نکنه اساساً طبقات مختلف بهشت و جهنم واسه همینه دیگه! منم گفتم باشه 

هعی اسرار ازل

گشنم بود به سختی بر تنبلی خویش غلبه نموده رفتم غذا درست کردم ولی غذا رو نخورده سیر شدم. حالا نه میل دارم بخورم نه دلم میاد بریزمش دور غذای نازنینو. باید از این آشپز تپلیا بپرسم از چه روشی استفاده میکنن که بعد پخت غذا اشتهاشون هنوز سر جاشه؟!

داستانک‌های ناب بیمارستان

تعریف میکرد: "زنم وقتی منو برای اولین بار دید، ازم پرسید: فک میکنی میتونی عاشقم باشی؟ گفتم از کسی که از جنگ برگشته این انتظار بزرگیه. بعد گفت فک میکنی میتونی اجازه بدی عاشقت باشم؟ بهش گقتم توو کیفت یه آینه داری؟ آینه‌شو از کیفش دراورد داد بهم. یه مشت کوبیدم رو آینه و آینه رو توو قابش شکستم. آینه‌ی شکسته رو جلوی صورتم گرفتم و بهش گفتم مثل این آینه تمام تیکه‌های شکسته‌ی وجودم تا ابد عاشقت می‌مونن."

به کجا بیاویزم قبای ژنده‌ خود را

موجودات دوروبرم همه استرسی، منم همیشه در فرار و در عین حال گرفتار. 

خیلی گرمه

دیگه کارم از مثل بستنی یخی زیر آفتاب آب شدن گذشته. با این گرما و آفتاب ته‌دیگ ماکارونی شدم!